ایمان دارم
چشم هایم را قربانی میکنم ؛ شاید بی واسطه بیایی و
دستهایت آشیانه مهر شود
میدانی ...گنجشک ها هم عاشق می شوند وگرنه هر
صبح برای که بال می گشایند؟
آسمان هم باید عاشق باشد که این چنین بی مضایقه
می بارد ؛ بگذار آنقدر از تو پر شوم که دیگر جایی برای
خودم نماند
گاهی وقت ها که به دلم سرک میکشم فقط تویی و تو
نمیدانم چرا این قدر برای من بزرگی و من چرا اینقدر به
مهربانیت عاشقم
حرفهای تنهایی ام اگر به گوش تو نرسد چقدر بیچاره ام
راستی !اگر ستاره ها نباشند به کدام روشنی باید دل
بست
همیشه باید یک چیز عزیز باشد ؛ یک حضور بزرگ یک
حس خوب که همیشه به بهانه اش زنده ای ... و من
ایمان دارم که........
که تو همان چیز بزرگ و عزیزی و
از هوای بودن توست که نفس میکشم